شهید حاج محمدحسین مرادی

شهید حاج محمدحسین مرادی

شهید والا مقام در مورخ 92/8/28 در نزدیکی حرم حضرت زینب سلام الله علیها به سوی ارباب خود پرگشود.


صفحه اینستاگرام شهید:
shahid.moradi
این صفحه تحت مدیریت این وبلاگ و همسر شهید اداره می شود

کانال تلگرام شهید :
shahid_moradi@

لطفا یادگاری از خودتان در وبلاگ بگذارید

نویسندگان
پیوندها

جا مانده ای یا جا مانده ام ؟

يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

محمدحسین از آسمان چه خبر ؟

پروازهایت را کجا تمرین می‌کردی ، که اینقدر خوب بال گشودی و تنها سفر کردی ؟

.

.

.

.

جا مانده ای یا جا مانده ام ؟

دومین سال بدون عسل

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ق.ظ

اولین سفر مشترکمان زیارت امام رضا (علیه السلام) بود و ماه عسل

روزهای اول زندگیمان در کنار آقا گذشت و دعای خوشبختی و سفید بختی در حرم کردیم ، نمی‌دانم شاید رازی هست که. در حرم امام هشتم آرزوی عاقبت بخیری کردیم و طول زندگیمان هشت سال شد.

.

آن روز به این فکر نمی کردم که سفید بختی در منظر محمدحسین یعنی شهادت

سال‌گرد

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سال‌گرد ،‌ سال می‌گردد و روزهایی تکرار می شود که تا عمر داریم در ذهنمان به دلیلی خاص حک شده است. گاهی این دلیل شیرین ،‌ گاهی تلخ ،‌ گاهی تلخ و شیرین توأم ...

شش خرداد در ذهنم روز شیرینی حک شده ،‌ ششم خرداد 1385 روزی که جشن شروع زندگی مشترکمان را گرفتیم وقتی شروع کردیم فکر نمی‌کردیم عمر زندگی مشترکمان سالیان سال نباشد و به چند سال ختم شود ..

روز زیبا و خوبی بود که هر سال خاطراتش را باهم مرور می‌کردیم و از شیرینی آن لذت می بردیم. امسال دومین سالی بود که به تنهایی به مرور خاطرات شیرینی نشستم که غم دوری و فراغش طعمش را به تلخی می‌رساند ...

گرچه فکر اینکه "تو" انتخاب من برای زندگی مشترک بودی و "من" هم انتخاب تو برای ازدواج شیرین ترین طعمی است که در زندگی‌ام چشیده ام.

جایت خالی و سبز است

دل نوشته ای از همسر شهید

.

.

عکس های مراسم سالگرد ازدواج در بهشت زهرا (سلام الله علیها) تهران روز پنج شنبه مورخ 94/2/31

اَمن بود

شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ق.ظ

تا نوروز 1391 راهیان نور نرفته بودم. اون سال قرار بود سال تحویل شلمچه باشیم، وقتی اتوبوس نزدیک شلمچه شد به محمدحسین گفتم:

پدر من هشت سال توی این منطقه مفقود بوده دوست دارم الان که سال تحویل اینجا هستیم یه کم تنها باشیم و دور از جمع

وقتی پیاده شدیم زودتر از بقیه راه افتادیم،‌ بی هدف راه می‌رفتم و پشت سرم آروم،‌ آروم قدم بر می‌داشت

بهم گفت:

اینقدر راه برو و هرجا دلت گفت بشین

با توکل به نام اعظم ات

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۱ ب.ظ

بسم الرب الشهداء و الصدیقین

سلام علیکم

توفیقی حاصل شد که در مورخ 93/10/5 با تلاش دوستان، گروهی از فعالان سایبری به دیدار همسر شهید محمدحسین مرادی رفته و قرار گذاشتیم باهم که قدمی برای این شهید والامقام برداریم تا حداقل دینمان را به این شهید عمل نمائیم تا شرمنده شهدا علی الخصوص شهید محمدحسین مرادی نباشیم.