شهید حاج محمدحسین مرادی

شهید حاج محمدحسین مرادی

شهید والا مقام در مورخ 92/8/28 در نزدیکی حرم حضرت زینب سلام الله علیها به سوی ارباب خود پرگشود.


صفحه اینستاگرام شهید:
shahid.moradi
این صفحه تحت مدیریت این وبلاگ و همسر شهید اداره می شود

کانال تلگرام شهید :
shahid_moradi@

لطفا یادگاری از خودتان در وبلاگ بگذارید

نویسندگان
پیوندها

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات» ثبت شده است

صبوری

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۵۵ ق.ظ

گفت و گوی خودمانی با سرکار خانم زهرا امامی همسر شهید محمدحسین مرادی با رادیو تهران

ملازمان حرم

پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۱ ب.ظ

مستند ملازمان حرم

شهید محمد حسین مرادی

پنجشنبه(امروز) 13 اسفند

ساعت 21 - شبکه ی افق

تکرار:جمعه ساعت11 و 15

قرارگاه فرهنگی شهید مرادی

حق الناس بودن رای

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۳ ب.ظ

" ظَـلَمَ الْحَقَّ مَنْ نَصَرَ الْباطِلَ "

"هر کس باطل را یارى کند، به حق ستم کرده است."

    امام علی (ع).غررالحکم و دررالکلم ص ۷۱

.

حق الناس

.

چندی پیش که حضرت آقا درخصوص اهمیت انتخابات صحبت می کردند، واژه"حق الناس" رو بکار بردند.

خاطره ای به روشنی روزهای حضورش برایم 

مرور شد...

صبر

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سیره زندگی شهید (2)

امام علی (علیه السلام)

شخص صبور پیروزی را از دست نمی‌دهد و عاقبت به پیروزی می‌رسد اگرچه زمانی طولانی بر او بگذرد.

نهج  البلاغه(صبحی صالح) - ص 499 - ح153

هر خصوصیت مثبت که در فردی تقویت شود به دنبالش ویژگی مثبت دیگری می‌آید ، وقتی توکل به خدا باشد قطعا نیاز به صبر است تا نتیجه توکل ات را ببینی ...

توکل

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۲۹ ب.ظ

سیره زندگی شهید (1)

امام موسی کاظم (علیه السلام)

هر که میخواهد قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.

بحارالانوار . ج71. ص143

اولین و شاخص ترین خصلت و ویژگی که در هشت سال زندگی مشترک از شهید بخاطر می‌آورم "توکل" و اعتماد به خدا بود.

تندیست ...

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ

چند روز پیش تماس گرفتند و شماره تماس پدر شهید و آدرسم را خواستند برای ارسال کارت دعوت مراسمی که پدران و همسران مدافع حرم حضور داشتند.

فردا دیگه حتما میام ...

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ

شب سوم محرم تو راه بازگشت از مسجد ارگ بودم که گوشیم زنگ خورد و صدای محمدحسین پیچید تو گوشم ...

بعد از سلام و احوالپرسی گفت:

.

" فردا دیگه حتما میام "

.

همون شب خواب دیدم

مَردم نیامد ...

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ

حدود ساعت هفت و صبح وقتی بیدار شدم که آماده رفتن به اداره بشم ، چشمم افتاد به ساک بسته شده کنار اتاق ...

یادم افتاد امروز دوشنبه و پانزده روز از ماه مهر گذشته ، محمدحسین عازم ماموریت و مثل همه ماموریتها غم عالم به دلم نشست.

یه نگاهی به خودش انداختم به نظر خواب بود و قرار بود ساعت هشت و نه صبح بره ، دلم نیومد بیدارش کنم ...

رفتم آماده بشم

پر سر و صدا حاضر می‌شدم که صداش اومد:

زیارت خود حضرتش مبارک‌ات

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ق.ظ

با خاطره زندگی کردن سخت است ، اینکه لحظه به لحظه در ذهنت خاطرات تلخ و شیرین رو مرور کنی ،‌ اینکه هر کوچه ،‌ خیابان ،‌ هر جمع و مهمانی و هر حرفی و ... آدم را به یاد عزیزترین بیندازد.

دائما با تو زندگی میکنم و لحظاتم را می گذرانم در تمام ثانیه‌ها و هر نفسم جاری هستی و این زیباترین حس این دوسال دوری است.

محمدحسین تو هم یادت هست؟

حاجی عرشی

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۴۱ ب.ظ

آبان ماه 1389 آقا محمد برای یک ماموریت چهل روزه خداحافظی کرد. منم طبق معمول همه نبودن‌ها و ماموریت‌هایش برای چهل روز رفتم خونه مادرم.

این مدت گذشت ولی از آقامحمد خبری نشد و تماس‌هاش خیلی محدود شد. چند روز آخر دیگه تماس نگرفت ،‌ پنجاه و هفتمین روز